عقل و عشق

ساخت وبلاگ
اینجا حریم من است حریم قلب کوچکم! قفس تنهایی من و حرف های ناگفته ام... کسی دلش برایم نسوزد من این قفس را دوس دارم و تنهایی ام را تنهایی... تنها اتفاق این روزهای من است... عقل و عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 8:30

همیشه برای “ماندن ” دلیل هست …   و برای “رفتن” بهانه. همیشه برای “خواستن” نیاز هست … و برای “رد کردن”، مصلحت. همیشه برای “داشتن” فضا هست … و برای “نداشتن” تقصیر.این که سوار بر کدام کوپه این قطار شو عقل و عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 172 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 8:30

خوش بحال کسانی که زنجیرنمیزنند
امازنجیری از پای گرفتاری باز میکنند
سینه نمیزنند
اماسینه دردمندی را از غم و آه نجات میدهند
اشک نمیریزند
اما اشک از چهره انسانی پاک میکنند
سفره نمی اندازند
اما نان از سفره کسی نمیبرند
آنوقت با افتخار میگویند
یاااا حسـین

عقل و عشق...
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : یااااااااااا, نویسنده : csiamak10729 بازدید : 212 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 10:18

دوست داشتن ،زندگیِ من است!قلبم اگر نامنظّم نزند ،گونه هایم اگر گُل نیندازد ،لحظه ها را تا تپیدن های عاشقانهاز حرکت باز می دارم!چه زیباستکه عشق مرا از پا در بیاوَرَد ؛چشم هایم را برق بیندازد وزبانم راپُر از لُکنت های دوست داشتن کند...!حالا روزهای زیادیستقلبم رارو به عشق باز گذاشته امتا دوباره بیایدت عقل و عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 191 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:59

می گویند رسم زندگی چنین است
می آیند....
می مانند.....
عادت می دهند.....
و می روند....
و تو خود می مانی ....
و تنهاییت .....
رسم ما نیز چنین شد ...
آمدیم...
ماندیم ....
عادت کردیم
و حال که وقت رفتن است.....
می فهمیم که چه تنهاییم....
و رفتنی شدیم...
برگشته ایم تا چند سطر ترانه ی دلتنگی سر دهیم..

نوشته شده در شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۵ساعت 5:7 توسط سیامک زندگانی|

عقل و عشق...
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 170 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:59

شده دلتنگ شوی فاصله فرسنگ شود ؟!یاد شیرین کسی تیشه هر سنگ شود ؟!شده با بغض ترک خورده سلامی بکنی ؟!او جوابی ندهد ثانیه ها هنگ شود ؟!شده شاعر بشوی شعر و غزل تب بکند ؟!قافیه، وزن و عروضش همگی لنگ شود ؟!یا در اندیشه دیروز به فردا برسی ؟!ناگهان دیر و زمان قصه ی دل ، تنگ شود ؟!شده در ساعت محکوم به دیوار عقل و عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 204 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:59

همیشه یک "توی" لعنتی ای هست که آدم ها را کلافه کند.‎که چشم و گوش شان را به روی همه چیز ببندد و ادای زئوس را درآورد و بخواهد که سجده های عاشقانه به درگاهش سرازیر شوند.‎یک "تویی" که فقط آمدن را بلد است و هیچ چیز دیگری از بودن نمی داند.‎همینکه بیاید و کسی را برای وقت های بیکاری اش پیدا کند، کافیست.‎هم عقل و عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 193 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:59

خوش بحال کسانی که زنجیرنمیزنند
امازنجیری از پای گرفتاری باز میکنند
سینه نمیزنند
اماسینه دردمندی را از غم و آه نجات میدهند
اشک نمیریزند
اما اشک از چهره انسانی پاک میکنند
سفره نمی اندازند
اما نان از سفره کسی نمیبرند
آنوقت با افتخار میگویند
یاااا حسـین

نوشته شده در یکشنبه سی ام آبان ۱۳۹۵ساعت 6:26 توسط سیامک زندگانی|

عقل و عشق...
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 245 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:59

همه گفتند:
رفت که رفت
این نشد یکی دیگر
ولی هیچکس نفهمید
"او که رفت جان بود"
مگر
آدم یک جان بیشتر دارد؟

نوشته شده در شنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۵ساعت 5:40 توسط سیامک زندگانی|

عقل و عشق...
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 195 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:59

ما همیشه

یا جای درست بودیم در زمان غلط

یا جای غلط بودیم در زمان درست

و همیشه، همینگونه همدیگر را از دست داده ایم . . .

نوشته شده در چهارشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۵ساعت 12:44 توسط سیامک زندگانی|

عقل و عشق...
ما را در سایت عقل و عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : csiamak10729 بازدید : 187 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:59